ماه مهر مبارک

یادش بخیر، قدیما هر سال این موقع می رسید هول مدرسه رفتن داشتم.
اون وقتا هم یادمه نماز خوندن تو مدرسه اجباری بود البته دوران راهنمایی خیلی بیشتر و دبیرستان هم که از پس بچه ها بر نمیومدن یه جورایی سعی میکردن با سیاست تشویق و تهدید شاگردا رو بکشونن نمازخونه، البته من در مورد مدارسی که خودم توشون تحصیل کردم میگم و نمیخوام به کل نسبت بدم ولی همه میدونیم که تو مدارس ما چی میگذره، با این حال اون زمان حرفی از زنگ نماز و آموزش مداحی و این حرفا نبود. من اگر آدمی نسبتا مذهبی شدم به خاطر معلم های خوبی بوده که بعضا داشتم که من رو علاقمند و پایبند به یه سری اصول کردند اما از اون طرف هم خیلی از عواملی که تو مدرسه ها باهاشون سروکار داشتم از بعضی معلم های قرآن و دینی و پرورشی گرفته تا مدیر و ناظم باعث دور کردن و متنفر کردن من از دین شدن. وقتی هم که به این موضوع فکر میکنم میبینم چیزی که بیشترین تاثیر رو در سست کردن بعضی عقایدم داشته، پافشاری و اجباری بوده که همیشه بهمون تحمیل میکردند. شاید همین نمازی که الان خیلی از ماها میخونیم از روی عادت گذشته مون در مدرسه باشه و به قول حضرت علی بهترین واژه ای که میشه باهاش این نماز رو تعریف کرد اینه: "نماز بردگان"

No comments:

Post a Comment