احسان فتاحيان، جوانی ۲۳ ساله، اعدام شد. اين قربانی رژيم خشونت گستر، نمادی از نوع ديگر است: عمل نکردن به هر حقی، محروم شدن از حقوق ديگر است. چنانکه اختلاف در نظر و فرهنگ و... حق است. هرگاه با بکار بردن خشونت، از عمل به اين حق جلوگيری شود، تنها اين حق نيست که انسانها از عمل به آن باز می مانند، از حق انديشيدن، از حق دانستن، از حق اظهار نظر و ساختن و داشتن هويت، و از حق ... نيز باز می مانند.
و وقتی دولتی برای ممانعت از برخورداری از حق اختلاف، انسانی را از حيات محروم می کند، «همه انسانها را از حيات محروم می کند». جامعه ای که خواه بداند حق اختلاف لازمه برخورداری از حق حيات در رشد و آزادی است و چه نداند و سکوت کند، اعضای خود را از حقوق خويش محروم می کند و در جنايت رژيم و نقض حقوقی که حيات در گرو عمل به آنها است، شريک می کند.
فتاحيان نماد است زيرا، با اعدام او، حق اختلاف است که انکار می شود. با انکار اين حق، حق اشتراک در سرنوشت خود بمثابه يک جامعه، حق زندگی در آزادی و رشد و ديگر حقوق انسان و حقوق ملی است که انکار می شوند. به تمامی انسانها در حيات حقوقمند است که تجاوز می شود.
افزون بر اين، اين اعدام وحشت رژيم را از ادامه جنبشی گزارش می کند که شما مردم ايران برای بازيافت حق حاکميت بر سرنوشت خود، چون امواج حيات بخش برانگيخته ايد. پس در برابر اين جنايت سکوت نکنيد. هيچ عذری برای سکوت پذيرفته نيست. چرا که علاوه براين که شريک رژيم در محروم کردن خويشتن از حقوق خويش شده ايد، دست رژيم را در پرشمار کردن اين جنايت باز گذاشته ايد. رژيم نگون بخت در وحشت سقوط است و می پندارد گسترده تر کردن باز هم بيشتر دامنه خشونت و هرچه سبعانه کردن خشونتش، می تواند امواج جنبش را فرونشاند.
ايرانيان!
در ايران و هرجای جهان، به اعتراض برخيزيد.
پدران و مادران از نسل جوان کشور در جنبش بزرگ، حمايت کنيد. در آن شرکت کنيد و سران و فرمان بران رژيم جنايت گستر را مطمئن کنيد که خشونتشان عزم شما را راسخ تر می کند. بازهم صريح تر به آمران و مأموران اين جنايت بگوئيد: فرجامی جز شکست ندارند و بايد به اراده استوار شما تسليم شوند.
No comments:
Post a Comment